1 دگر ره گفت ما اینجا چرائیم کجا خواهیم رفتن وز کجائیم
2 جوابش داد و گفت از پرده این راز نگردد کشف هم با پرده میساز
3 که ره دورست ازین منزل که مائیم ندیده راه منزل چون نمائیم
4 چو زین ره بستگان یابی رهائی بدانی خود که چونی وز کجائی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 به نزهت بود روزی با دلافروز سخن در داد و دانش میشد آن روز
2 زمین بوسید شیرین کای خداوند ز رامش سوی دانش کوش یک چند
1 روزی از روزهای دیماهی چون شب تیر مه به کوتاهی
2 از دگر روز هفته آن به بود ناف هفته مگر سهشنبه بود
1 چو خسرو دید ماه خرگهی را چمن کرد از دل آن سرو سهی را
2 بهشتی دید در قصری نشسته بهشتی وار در بر خلق بسته
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **