- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن یکی حمال خوش بنشسته بود رشتهٔ حمالیش بگسسته بود
2 سایلی گفتش چرا ای مرد خام این چنین بیکار بنشستی مدام
3 سیم از تو باز میافتد بسی چون کند بی سیم بیکاری کسی
4 پس زفان بگشاد حمال دژم گفت باز افتد گر از من یک درم
5 یک درم گر رفت صد من بار نیز باز میافتد ز پشتم ای عزیز
6 بار تا چندی کشی بی بار باش گر دمی باقیست برخوردار باش