الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی
الهامی کرمانشاهی

دگر از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 21

شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 21 ام از 451 خیابان اول

دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع)

1 دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) به سوی حرم رفت آن تاجور

2 دو تاکرد بالا زبهر نماز همی سود رخ بردر بی نیاز

3 به درگاه یزدان برافراشت دست که ای آفریننده ی هرچه هست

4 قدم جز به حکم تو ننهاده ام زبان جز به امر تو نگشاده ام

5 نه ره در درونم کسی جز تو یافت نه جز سوز تو در دل و دیده تافت

6 خدایا به این تربت تابناک به آن شه که خفت اندرین جای پاک

7 گزین بهر من آنچه اندر جهان توزان راضی و مصطفی (ص) شادمان

8 چنین تا سحرگاه زاری نمود که بر تربت پاک خوابش ربود

9 درآن خواب خوش گشت برشهریار درخشنده چهر رسول آشکار

10 سروشان خروشان به گردش ورا رده بر رده بسته پر در پرا

11 بیامد به بالین آن شه فراز جهاندار پیغمبر سر افراز

12 چو جان درکشیدش درآغوش تنگ زدش بوسه برلعل یاقوت رنگ

13 بگفت: ای دو چشم ازتوام روشنا حسین ای مرا نو گل گلشنا

14 بهین میوه ی شاخ بار آورم جگر گوشه ی نازنین دخترم

15 بسا – زود کز تیغ دشمن سرت شود دور از نازنین پیکرت

16 گروهی زکین سر برندت زتن که دانند خود را زیاران من

17 بودشان زمن با چنین زشتکار امید شفاعت به روز شمار

18 کناد این ستمگر گروه پلید خداشان به روز جزا نا امید

19 به زودی ازین خاکدان خراب سوی باب و مام و برادر شتاب

20 که مشتاق فرخنده روی تواند شب و روز درآرزوی تواند

21 به مینو تورا هست یک پایگاه که آنرا شهادت بود راست راه

22 بدان پایگاهت نباشد رهی مگر تشنه لب جان به جانان دهی

23 به فرخ نیا برد آن شه نماز درپوزش و لابه بنمود باز

24 که ای تاجور جد فرخنده فر مرا زین جهان سوی فردوس بر

25 مرانیست حاجت به دنیا درون همان به که آیم زدامش برون

26 سرودش پیمبر که ای پاک جان کنون بایدت زیستن درجهان

27 که نوشی زجام شهادت رحیق به مینو سپس با من آیی رفیق

28 کنون زی عراق از مدینه بچم ببر نیز همراه اهل حرم

29 که خواهد همی داور بی نظیر تورا کشته و اهلبیت ات اسیر

30 چو این گفته شد شه برآمد زخواب غریوان سوی خانه شد با شتاب

31 چو بنشست لختی همی خواند پیش همی پرده گی ها و خویشان خویش

32 به ایشان بگفت آنچه درخواب دید وزین ره بسی کرد گفت و شنید

33 شنیدند چون بانوان حجاز مر آن راز پنهان ز دانای راز

34 نوا گشت ازایشان بدانگونه راست که از پرده ی چرخ فریاد خاست

35 پر آوای ماتم شد آن بارگاه خروش از زمین شد به خرگاه ماه

36 شهنشاه گفتا ز شیون چه سود بسیج سفر کرده بایست زود

37 دگر شب که هنگام بدرود مهر سیه پوش گردید نیلی سپهر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع)

شاعر شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) چه کسی است ؟

شاعر شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) الهامی کرمانشاهی می باشد.

شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) چیست ؟

قالب شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) است

مضمون اصلی شعر دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع) چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر