دگر چراغ که در طور حسن روشن از قدسی مشهدی غزل 164

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟

1 دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟ که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد

2 ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد چراغ دیده من مرده بود روشن شد

3 به کلبه‌ام که دگر فال روشنایی زد؟ که آفتاب تهی‌دیده‌تر ز روزن شد

4 به سینه فاصله زخم‌های شمشیرت به جرم بخیه‌زدن، صرف نوک سوزن شد

5 هنوز تخم امیدم نرسته بود از خاک که برق حسرتم آمد شریک خرمن شد

6 مرا خصومت ایام، حیرت افزاید که هرگزش نشدم دوست، از چه دشمن شد

7 نبسته بود کسی در به روی من قدسی حقیقت قفسم سنگ راه گلشن شد

عکس نوشته
کامنت
comment