-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد ز آب، چهره چو گل برفروختن دارد
2 میان بزم ز حد برد بیحجابی را به جان شمع، که پروانه سوختن دارد
3 پی خریدن یک جلوهات، زلیخا را هزار یوسف مصری فروختن دارد
4 مگر ز آهن تیغش تمام شد سوزن؟ که زخم سینه تقاضای دوختن دارد
5 به زاریاش مژه بر پای شعله باید سود چو شمع، هرکه تمنای سوختن دارد