ستمگران غم اهل نظر از بابافغانی شیرازی غزل 219

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

ستمگران غم اهل نظر نمی دانند

1 ستمگران غم اهل نظر نمی دانند جراحت دل و داغ جگر نمی دانند

2 دو اسبه رو به هم آورده در بساط غرور ستاره بازی گردون مگر نمی دانند

3 بجان ملامت عشاق می کنند عوام معینست که کار دگر نمی دانند

4 خرد پسند ندارد شکست درویشان علی الخصوص که پا را ز سر نمی دانند

5 جراحت دل رندان ز زخم تیر قضاست فغان که کج نظران اینقدر نمی دانند

6 بعید نیست که آتش بعود زهره زنند درین دیار که قدر هنر نمی دانند

7 بعیب دوستیم دشمنند بی خردان هزار شکر کزین بیشتر نمی دانند

8 خوشا نشاط پرستان که سرخوشند مدام چنانکه آب رز از آب زر نمی دانند

9 چه منزلست فغانی حریم کعبه ی عشق که زمره ی حرمش ره بدر نمی دانند

عکس نوشته
کامنت
comment