- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ستمدیده برداشت فریاد و آه که ای رفته عدلت ز ماهی بماه
2 ز جفتم که با ناله جفت آمدم شب و روز بی خورد و خفت آمدم
3 مرا جفت بیگانه خویش گشت که در آشنائی بداندیش گشت
4 مرا یار بی مهر ازکید دهر چنان مار بی مهره افکند زهر
5 نشاید بعهد تو ای پادشاه باین فر و نیرو و تاج و کلاه
6 که کدبانوئی کدخدائی کند که خرمهره ای کهربایی کند
7 پریشان کند برگرا زردیش زن آن به که نبود جوانمردیش
8 شها دارم اندر سخن تاب و پیچ بر این خسته این ظلم مپسند هیچ
9 که می بگذرد بر من امروز روز بماند بر او تا ابد آه و سوز