فرصت عهد جهان از صبح هستی از طغرل احراری غزل 73

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است

1 فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است رنگ و بوی باغ امکان همچو مهر شبنم است

2 برگ گل در باغ از باد خزان تاراج شد در بر بلبل نگر اکنون لباس ماتم است!

3 در نوای پرده عشاق ما مضراب نیست نغمه ساز محبت بس که بی زیر و بم است

4 من شهید ابرویم با جوهر تیغش قسم سرخط بختم نگون چون نام اندر خاتم است

5 گرچه باشد در جهان از نام من آوازه‌ای آنچه ظاهر می‌شود از این نگین نقش غم است

6 آنقدر در آتش شوق محبت سوختم دود آهم در لوای عشق اکنون پرچم است!

7 وصل داری آرزو باید شدن از دلبری در حریم حرمت دلدار دل نامحرم است

8 بگذرید ای ناجوانمردان ز سودای هوس شهرت جود و سخا مخصوص نام حاتم است!

9 من همی‌بینم به فکر خویش طغرل دم به دم هرچه در آیینه اسکندر و جام جم است!

عکس نوشته
کامنت
comment