1 ای آنکه با دلم ز ازل یار بودهای پیوسته راحت دل بیمار بودهای
2 گه لطف کرده با من دلخسته گاه قهر در غیر لطف گاهی و قهار بودهای
3 گاهی وفا و گاه جفا با دلم کنی هم یار بودهای و هم اغیار بودهای
4 افروختی رخ و ز مژه نیش میزنی گل بودهای بروی و بمو خار بودهای
5 از راه مهر آمدی و سوختی مرا آسان نموده اول و دشوار بودهای
6 تا بودهای نداشتهای دست از دلم این عشق جان گداز چه غمخوار بودهای
7 گر دل زمین شده است بدورش تو آسمان گر نقطه گشته است تو پرگار بودهای
8 جان دلی ببوده که در وی نبودهای ای عشق کم نموده چه بسیار بودهای
9 ای فیض کس ندیده ز کردار تو اثر کاری نکردهای همه گفتار بودهای