سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

آن که دل من چو گوی در خم چوگان از سعدی شیرازی غزل 95

غزل 95 ام از 1930 غزلیات

آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

1 آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست موقف آزادگان بر سر میدان اوست

2 ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند سلسله پای جمع زلف پریشان اوست

3 چند نصیحت کنند بی‌خبرانم به صبر درد مرا ای حکیم صبر نه درمان اوست

4 گر کند انعام او در من مسکین نگاه ور نکند حاکمست بنده به فرمان اوست

5 گر بزند بی‌گناه عادت بخت منست ور بنوازد به لطف غایت احسان اوست

6 میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو سروی اگر لایقست قد خرامان اوست

7 چون بتواند نشست آن که دلش غایبست یا بتواند گریخت آن که به زندان اوست

8 حیرت عشاق را عیب کند بی بصر بهره ندارد ز عیش هر که نه حیران اوست

9 چون تو گلی کس ندید در چمن روزگار خاصه که مرغی چو من بلبل بستان اوست

10 گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست

11 سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر کعبه دیدار دوست صبر بیابان اوست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

شاعر شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست چه کسی است ؟

شاعر شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست سعدی شیرازی می باشد.

شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست چیست ؟

قالب شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست غزل است

مضمون اصلی شعر آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر