شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی
شاطرعباس صبوحی

آن‌که رخسار تو با زلف از شاطرعباس صبوحی غزل 41

غزل 41 ام از 98 غزلیات

آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید

1 آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

2 مدّتی چند بپیچید بخود آخر کار ماه را از فلک آورد بزنجیر کشید

3 خامه می‌خواست که مژگان ترا بردارد راست بر سینهٔ عشاق تو صد تیر کشید

4 چون بیاراست بدان حُسن دلاویز تُرا قلم اندر کف نقّاش تو تکبیر کشید

5 گردش خامه تقدیر غرض نقش تو بود کز ازل تا به ابد این همه تأخیر کشید

6 دیده از تاب و بسیار چه شبها که گشود؟ کانتظار تو بسی این فلک پیر کشید

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید

شاعر شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید چه کسی است ؟

شاعر شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید شاطرعباس صبوحی می باشد.

شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید چیست ؟

قالب شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید غزل است

مضمون اصلی شعر آن‌که رخسار تو با زلف گره گیر کشید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر