سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

کسی که روی تو دیده‌ست حال از سعدی شیرازی غزل 219

غزل 219 ام از 1930 غزلیات

کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند

1 کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

2 مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند

3 هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند

4 اگر به دست کند باغبان چنین سروی چه جای چشمه که بر چشم‌هات بنشاند

5 چه روزها به شب آورد جان منتظرم به بوی آن که شبی با تو روز گرداند

6 به چند حیله شبی در فراق روز کنم و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند

7 جفا و سلطنتت می‌رسد ولی مپسند که گر سوار براند پیاده درماند

8 به دست رحمتم از خاک آستان بردار که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند

9 چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را حدیث دوست بگویش که جان برافشاند

10 پیام اهل دل است این خبر که سعدی داد نه هر که گوش کند معنی سخن داند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند

شاعر شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند چه کسی است ؟

شاعر شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند سعدی شیرازی می باشد.

شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند چیست ؟

قالب شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند غزل است

مضمون اصلی شعر کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر