1 ای که رویت را بود بر مهر تابان صد شرف تیرباران خیال غمزه ات جان را هدف

2 نسبت ماه دو هفته با رخت از ابلهی است نی همین نقصانش از رویت خسوف است و کلف

3 آب حیوان، مهر رخشان در رخت باشد عیان مشک و عنبر، شهر و شکر، لعل و گوهر در صدف

4 دسته دسته بسته، رسته سبزه گرد سلسبیل نقطه نقطه مشک تر بر صفحه مه بسته صف

5 روز و شب دست امیدم در خم زلفین توست وه درین طول امل عمر عزیزم شد تلف

6 غبغبم در دست و لب بر لب نهادی روز وصل زان تخیل گاه جانم بر لب است و گه به کف

7 خالدا امید شادی بگسل از دنیای دون لشکر سلطان غم صف صف ستاده هر طرف