1 آن که شنا سندهٔ این گوهر ست گر همه نفرین کندم در خورست
2 وان که به تقلید نشست اندرین نشنوم، ار خود کندم آفرین !
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 رفته و باز آمده در یک زمان رفتن و باز آمدنش توأمان
2 چشم یقینش چو به رحمت فتاد امت بیچاره نرفتش ز یاد
1 افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
2 خورشید من از اوج جوانی چو برآمد بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت
1 شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را خواب بندی های چشمت کم بود جادوگری را
2 چون ز هجران شد زحل در طالعم کی بوسم آن پا این سعادت دست ندهد جز مبارک اختری را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **