آنکه بتیزی زبان نرم از بابافغانی شیرازی غزل 33

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

آنکه بتیزی زبان نرم کند ادیب را

1 آنکه بتیزی زبان نرم کند ادیب را نیست گناه اگر کشد عاشق بی نصیب را

2 ناله ی مرغ بوستان گریه کی آرد اینقدر منکه بهانه ساختم نغمه ی عندلیب را

3 آب حیات کی شود روزی ناکسی چومن من بهلاک خود خوشم غصه مده رقیب را

4 عشق چو پنجه زد بجان تیغ رسد باستخوان هست کشنده درد من نیست گنه طبیب را

5 کی دل یوسف حزین یار شود بمصریان بلکه وفای دیگران بند بود غریب را

6 بعد نماز چون بود وعده بطرف بوستان دل چه تحمل آورد زمزمه ی خطیب را

7 بزم وصال گرم شد خیز فغانی از میان دانه ی دل سپند کن جلوه گه حبیب را

عکس نوشته
کامنت
comment