- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست گو مهیا شو که میباید به سد حیرت نشست
2 آمدم تا روبم و در چشم نومیدی زنم گرد حرمانی که بر رویم در این مدت نشست
3 بزم ما را بهر چشم بد سپندی لازمست غیر را میباید اندر آتش غیرت نشست
4 مسند خواری بیارایید پیش تخت ناز زانکه خواهیم آمد و دیگر به سد عزت نشست
5 وحشی آمد بر در رد و قبولت حکم چیست رفت اگر نبود اجازت ور بود رخصت نشست