- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی که افسر همت نهاد بر سر خویش به دست کس ندهد اختیار کشور خویش
2 بگو به سفله که در دست اجنبی ندهد کسی که نان پدر خورده، دست مادر خویش
3 چه غم عقیدهٔ ما را اگر به قول سفیه کسی به کشور خود گرد کرده لشگر خویش
4 در آب و خاک و هواهای خویش آزادیم رقیب گو بگدازد میان آذر خویش
5 حقوق نفت شمال و جنوب خاصهٔ ماست بگو به خصم بسوزان به نفت پیکر خویش
6 ز من بهار بگو با برادران حسود به رایگان نفروشد کسی برادر خویش