کسی که افسر همت نهاد از ملک‌الشعرا بهار غزل 348

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

کسی که افسر همت نهاد بر سر خویش

1 کسی که افسر همت نهاد بر سر خویش به دست کس ندهد اختیار کشور خویش

2 بگو به سفله که در دست اجنبی ندهد کسی که نان پدر خورده‌، دست مادر خویش

3 چه غم عقیدهٔ ما را اگر به قول سفیه کسی به کشور خود گرد کرده لشگر خویش

4 در آب و خاک و هواهای خویش آزادیم رقیب گو بگدازد میان آذر خویش

5 حقوق نفت شمال و جنوب خاصهٔ ماست بگو به خصم بسوزان به نفت پیکر خویش

6 ز من بهار بگو با برادران حسود به رایگان نفروشد کسی برادر خویش

عکس نوشته
کامنت
comment