1 آنکس که ز عابدی در ایام شراب نشنید کس از زبان او نام شراب
2 از عشق چنان بماند در دام شراب کز محبره فرمود کنون جام شراب
1 تا به رخسار تو نگه کردم عیش بر خویشتن تبه کردم
2 تا ره کوی تو بدانستم بر رخ از خون دیده ره کردم
1 هرچه در زیر چرخ نیک و بدند خوشهچینان خرمن خردند
2 چون درآمد ز بارگاه ازل شد بدو راست کار علم و عمل
1 چون تو بر ذرهّای حساب کنی ور به شبهت بُوَد عتاب کنی
2 ور حرامی بود عذاب دهی روز محشر بدان عقاب دهی