آنی که چو تو گردش ایام ندارد از سنایی غزنوی غزل 101

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

آنی که چو تو گردش ایام ندارد

1 آنی که چو تو گردش ایام ندارد سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد

2 چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد چون دام بناگوش توبه دام ندارد

3 بادی نبرد در همه آفاق که از ما سوی لب تو نامه و پیغام ندارد

4 دادی ندهد عشق تو ما را که در آن داد بی داد تو افراخته صمصام ندارد

5 من در نرسم در تو به صد حیله و افسون گویی قدم دولت من گام ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment