- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آنکه جانم سوختی با داغ محنت بارها دارم من آشفته دل با سوز عشقت کارها
2 گر چه میان آتشم با داغ درد تو خوشم عاقل اگر چه میکند بر حال من انکارها
3 با یادت ای پیمان گسل خالی شد از اغیار دل آیینه صافی کی شود بی صیقل از زنگارها
4 من سوی تو بشتافتم روی از دو عالم تافتم چون نور ایمان یافتم بگسستم این زنارها
5 آئی بهنگام چمن ور نیز بگزیدی وطن و اندر دل پر درد من از غم نشاندی خارها
6 از شوق تو ای دل ربا آتش فتد در جان ما چون آورد باد صبا بوی تو از گلزارها
7 بگذر حسین از علم تن بشناس جان خویشتن ناحق دهد صد علم و فن بگذر از این گفتارها