1 آنی که عدو چو برگ بیدست از تو در حسن زمانه را نویدست از تو
2 مه را به ضیا هنوز امیدست از تو این رسم سیهگری سپیدست از تو
1 نور رخ تو قمر ندارد شیرینی تو شکر ندارد
2 خوش باد عشق خوبرویی کز خوبی او خبر ندارد
1 عاشق و یار یار باید بود در همه کار یار باید بود
2 گر همه راحت و طرب طلبی رنج بردار یار باید بود
1 ای به بر کرده بی وفایی را منقطع کرده آشنایی را
2 بر ما امشبی قناعت کن بنما خلق انبیایی را