- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام خورشید را چو روی تو روشن ندیده ام
2 یا خود چو روی خوب تو رو نیست در جهان یا هست و زاشتغال بتو من ندیده ام
3 رنگی ز حسن در گل رویت نهاده اند کندر شکوفهای ملون ندیده ام
4 روی تو گلستان و دهان غنچه یی کزو الا بوقت خنده شکفتن ندیده ام
5 روی ترا بزینت وزیب احتیاج نیست من احتیاج شمع بروغن ندیده ام
6 گویی بتن که آب روان زو خجل شود جان مجسمی که چنین تن ندیده ام
7 از کشتنم بتیغ تو ای دوست حاصلست ذوقی که در هزیمت دشمن ندیده ام
8 خود را بکام خویش شبی از سر رضا با چون تو دوست دست بگردن ندیده ام
9 زآن سان که سیف بر کوی تو خوار ماند خاشاک راه بر در گلخن ندیده ام