پیری که پریرم ز مناجات از اوحدی مراغه‌ای غزل 203

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

پیری که پریرم ز مناجات بر آورد

1 پیری که پریرم ز مناجات بر آورد دی مست و خرابم به خرابات برآورد

2 یک جرعه به ذات خود ازان بادهٔ صافی در داد که گرد از من و از ذات بر آورد

3 در بتکده‌ای برد مرا مست و بدیدم رویی، که خروش از جگر لات بر آورد

4 خورشید جبینی، که فروع رخش از دور چون شعله زد، آشوب ز ذرات بر آورد

5 چون در شدم، آن قامت رعنا به قیامی دل را ز مقام و ز مقامات برآورد

6 چون جان رخ او دید، پس دست گزیدن انگشت شهادت به تحیات برآورد

7 با اوحدی از راه کرامت سخنی گفت وز بحر دلش موج کرامات برآورد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر