نوای عشق بلبل را دلی از اوحدی مراغه‌ای غزل 719

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده

1 نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده ز سوز و آه خود بسیار سرد و گرم‌ها دیده

2 طریق جان‌گذاری را ز راه شوق واجسته رموز عشق بازی را ز روی مهر وادیده

3 دل خود را بچین زلف خوبان چگل بسته سر خود را بزیر پای ترکان سرا دیده

4 ز خوبان دیده داغ هجر و دیگرشان دعا گفته ز ترکان خورده تیغ جور و باز از خود جفا دیده

5 بخورده چشم خود را خون و جان را تازگی داده بکشته نفس خود را زار و تن را در عزا دیده

6 چو خوبان پرده برگیرند، جان خود فداکرده دگر چون رخ بپوشانند ترک خود روا دیده

7 چو عیاران و سربازان میان خاک و خون صدپی سعادت را دعا گفته، سلامت را قفا دیده

8 ز پیش سیر چشمان پرس سر این حکایت را که مشکل داند این معنی فقیه هیچ نادیده

9 بسان اوحدی خواری به راه عشق این خوبان زبونی جورکش خواهند و مسکینی بلا دیده

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر