-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده ز سوز و آه خود بسیار سرد و گرمها دیده
2 طریق جانگذاری را ز راه شوق واجسته رموز عشق بازی را ز روی مهر وادیده
3 دل خود را بچین زلف خوبان چگل بسته سر خود را بزیر پای ترکان سرا دیده
4 ز خوبان دیده داغ هجر و دیگرشان دعا گفته ز ترکان خورده تیغ جور و باز از خود جفا دیده
5 بخورده چشم خود را خون و جان را تازگی داده بکشته نفس خود را زار و تن را در عزا دیده
6 چو خوبان پرده برگیرند، جان خود فداکرده دگر چون رخ بپوشانند ترک خود روا دیده
7 چو عیاران و سربازان میان خاک و خون صدپی سعادت را دعا گفته، سلامت را قفا دیده
8 ز پیش سیر چشمان پرس سر این حکایت را که مشکل داند این معنی فقیه هیچ نادیده
9 بسان اوحدی خواری به راه عشق این خوبان زبونی جورکش خواهند و مسکینی بلا دیده