- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن بلبلم که عقده دل دانه منست آبی که هست در قفسم آب آهنست
2 طالع نگر که کشت امیدم ز آب سوخت در کشوری که برق هوادار خرمنست
3 او را ز حال دیده حیران چه آگهی کی آفتاب را خبر از چشم روزنست
4 در گلشن امید نچیدم اگر گلی از وصل خار صد گل جا کم بدامنست
5 گفتی چه سود، کاتش شوقت بما چه کرد احوال خانه سوخته بر خلق روشنست
6 هر کس مرا شناخت زهمراهیم رمید نشناخته است سایه هنوزم که با منست
7 در چار موسمش نبود رنگ و بو کلیم این عالم فسرده که نزد تو گلشنست