- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن شب که مرا بودی وصل تو به کف بر با دوست نشستم به سرکوی لَطَف بر
2 ابروش کمان بود و هدف ساختم از دل تا غمزهٔ او تیر همی زد به هدف بر
3 پر دُر صدفی داشت عقیقین و همان شب غواص صدف یافته بودم به صدف بر
4 گفتی خط مشکینش بر عارض سیمین طغرای جمال است به منشور شرف بر
5 در خلد به نظارهٔ طغرای جمالش گرد آمده حوران بهشتی به غُرَف بر
6 گفتیکه مگر هست زییراهنکُحلی پیدا شده دستیکه زند نقره به دف بر