1 شب که با صد سوز پهلو بر سر آن کو نهم داغ سازم ز آتش دل هر کجا پهلو نهم
1 بمجلسی که تویی می دگر نمی گنجد چه جای می که گلاب و شکر نمی گنجد
2 بنوش از دل عاشق میی که می خواهی که در خرابه ی ما جام زر نمی گنجد
1 ای زابروی تو هر سو فتنه در محرابها فتنه را از چشم جادوی تو در سر خوابها
2 عارضت آبست و لب آب دگر از تاب می من چنین لب تشنه، وه چون بگذرم زین آبها
1 برون خرام و قدم نه رکاب زرین را نگارخانه ی چین ساز خانه ی زین را
2 بپابوس تو دست از وجود خود شستم نثار، جوهر جانست ساق سیمین را