شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت از بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت

1 شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت یک جهان چشم به هم برزدن مژگان داشت

2 هرچه جوشید ز موج و کف این قلزم وهم نفسی بود که در پرده دل توفان داشت

3 رمز بی‌رنگی ما فاش شد از شوخی رنگ شیشه آورد برون آنچه پری پنهان داشت

4 تا ز هستی اثری هست محبت رسواست حرمت ناله به زنجیر نفس نتوان داشت

5 حیرت از شش جهتم در دل آیینه‌ گرفت ورنه هر مو به تنم صد مژه بال‌افشان داشت

6 آخر از عجز طلب اشک دواندیم به چشم پای خوابیده ما آبله در مژگان داشت

7 همه جا دیده یعقوب غبارانگیز است یا رب اقلیم محبت چقدر کنعان داشت

8 هیچ روشن نشد ازهستی ما غیرحجاب شخص تصویر همین پیرهن عریان داشت

9 عاقبت کسوت مجنون به عرق گشت بدل فصل تأثیر جنون این همه تابستان داشت

10 تنگی‌حوصله‌دار ترک علایق‌بیدل یادگردی‌ که به هم چیدن او دامان داشت

عکس نوشته
کامنت