1 شب که مثال مه ذیالحجه دید صورت طغراش ز مه برکشید
2 تا نهم ماه به طغرای ماه حاج توانند به موقف رسید
3 چشم فلک بود مگر آفتاب ماه نوش ابرو و کس میندید
4 چشم پدید آمده پنهان بماند ابروی پنهان شده آمد پدید
1 شوری ز دو عشق در سر ماست میدان دل از دو لشکر آراست
2 از یک نظرم دو دلبر افتاد وز یک جهتم دو قبه برخاست
1 فروغ جمالت نظر برنتابد صفات خیالت خبر برنتابد
2 به کوی تو از زحمت عاشقانت نسیم سحرگه گذر برنتابد
1 بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
2 نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت