- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب به یاد آن لب خموش گذشت ناله شد شمع وگلفروشگذشت
2 چشم بر جلوهای که وا کردیم پیش پیش نگاه هوش گذشت
3 عمر رفت و هنوز در خوابم کاروان از سرم خموش گذشت
4 زبر پا دیدم از نشاط مپرس مژه پل گشت و نای و نوش گذشت
5 کاف و نون، خلق را، به شور آورد این دو حرف ازکجا بهگوش گذشت
6 طرفه راهی، چو شمع پیمودیم سر ما هر قدم ز دوش گذشت
7 فقر ما، ماتم دو عالم دشت همه جا یک سیاهپوش گذشت
8 بیجنون ترک وهم نتوانکرد باده از خم به قدر جوش گذشت
9 گر جنون کردهای تکلف چیست فصل پنهانکن و بپوش گذشت
10 سوختن هم غنیمت است این شمع امشب آمد همانکه دوشگذشت
11 تشنهٔ وصل بود بیدل ما تیغ شد آب کز گلوش گذشت