شب ولادت فیروز از ادیب الممالک فراهانی غزل 101

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

شب ولادت فیروز شه مظفر دین

1 شب ولادت فیروز شه مظفر دین چو آسمان، مه و مهره و ستاره داشت زمین

2 نشسته نیر دولت بصدر و گشته بپای وزیر و عارض و سالار و حاجب و نوئین

3 چنانکه در بر خورشید آسمان بینی سهیل و مشتری و تیر و زهره و پروین

4 دمید از دل گلهای آتشین آنشب به چرخ تافته پیکان و آخته ژوبین

5 همی تو گوئی کز آفتاب و زهره و ماه رها شدند شهب هر دم از یسار و یمین

6 کسیکه وارد آن بزم دلگشا گشتی نشست کردی در روضه بهشت برین

7 قطوف دانیه چیدی ز شاخه طوبی می طهور گرفتی زدست حورالعین

8 مراد خویش عیان سازم اندرین تشبیه که خصم خیره نگوید مرا چنان و چنین

9 قطوف دانیه شد میوه محبت شه می طهور بود باده پرستش دین

10 گرسنه ماند چشمی کزین نجوید کام چو زهر باشد کامی کزان نشد شیرین

عکس نوشته
کامنت
comment