شب نماید در صفت زلفین از امیر معزی نیشابوری غزل 4

امیر معزی نیشابوری

آثار امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را

1 شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را مه نماید در صفت رخسار آن دلجوی را

2 شب ‌کجا جوشن بود کافور دیبا رنگ را مه‌ کجا مَفرَش بود زنجیر عنبر بوی را

3 بر زمین هر کس خبر دارد که ماه و آفتاب سجده بردند از فلک دیدار آن بت روی را

4 بر گذشت آن ماه پیکر گرد باغ و بوستان گرد رو اندر به عَمد‌ا تاب داده موی را

5 موی و روی او به‌ باغ و بوستان تشویر داد سنبل و شمشاد را و لالهٔ خود روی را

6 زلف و خالش را شناسد هر کسی چوگان و گوی درخور آمد گوی‌ چوگان را و چوگان‌‌ گوی را

7 هر کجا باشد رخ و خطش نباشد بس‌ عجب گر ندارد شوی زن را طاعت و زن شوی را

8 چونکه اندر خانهٔ وصل آمد از کوی فراق در گشاد این خانه را و در ببست آن‌ کوی را

9 او و من هر دو به مهر و دوستی یکتا دلیم نیست راه اندر میانه حاسد و بدگوی را

عکس نوشته
کامنت
comment