1 شب آمد تا شب وصلم دهد یاد دهد خاک وجودم جمله بر باد
2 یقین میسوخت فایز ز آتش دل نمیکردش گر آب دیده امداد
1 گهی دل مسکنش در کنج لبهات گهی در حلقه زلف چلیپات
2 دل فایز گهی بر پشت ابروت گهی در زیر نرگس های شهلات
1 ندانم چون کنم دل بی قرار است به چشمم روز روشن شام تاراست
2 ندانم راز دل با کی بگویم دو چشمم فایز اینک اشکبار است
1 ز من ببرید جانان باز پیوست شکست عهد کن آیین نو بست
2 بحمدالله غمین بر خاست دشمن به بزم دوست فایز شاد بنشست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به