-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این خبر گفت یکی از اصحاب که بدور عمر بن خطاب
2 روزی آن خواجه به همراهی بخت برد در مسجد پیغمبر رخت
3 مسند فصل قضایا گسترد باطل از خانه حق بیرون کرد
4 سوده در حضرتش اصحاب نبی جهت بندگی از شیخ و صبی
5 انجمن گشته به گردش ز نیاز همه اشیاخ و بزرگان حجاز
6 ناگه از خارج مسجد برخاست شور و غوغا و فغان از چپ و راست
7 خلق نظاره غوغا گشته حاضر از بهر تماشا گشته
8 دو جوان با رخ چون ماه منیر نوجوان دیگری کرده اسیر
9 دستها در کمرش از دو طرف وز پس و پیش گروهی زده صف
10 چون رسیدند بر آن دکه داد بر شد از سینه ایشان فریاد
11 کای خداوند . . . . . .