- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تازگیی که شد ز می آن رخ همچو لاله را تازه کند به یک نفس داغ هزارساله را
2 کشتهٔ دیرساله را زنده کند به جرعهای چاشنیی که میدهد می ز لبت پیاله را
3 پیش تو سرو و لاله را جلوهٔ نازکی رسد خیز و به عشوه حلقه کن بر گل تر کلاله را
4 هر قدمی که مینهی روز شکار بر زمین سرمهٔ ناز میکشد گرد رهت غزاله را
5 تا ز خط بنفشهگون فتنهٔ انجمن شدی ماه دوهفته گرد رخ دایره بست هاله را
6 بس که چو ابر در چمن شب همه شب گریستم بر گل و سبزه صبحدم جلوه گریست ژاله را
7 خون هزار بیزبان در دل و دیده شد گره غنچه بدین شکفتگی گو مگشا رساله را
8 مرغ چمن به عشوه دل کرده به خون خود سجل گل به کرشمهٔ نهان شُسته عیان قباله را
9 بر شکنی چو بنگری سوز فغانی حزین آه اگر امتحان کند در پِیَت آه و ناله را