شهد لطفست گهی در کامم از فیض کاشانی غزل 630

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

شهد لطفست گهی در کامم

1 شهد لطفست گهی در کامم ز هر قهر است گهی در جامم

2 گه می تلخ دهی زان لب و چشم گاه نقل و شکر و بادامم

3 گاهی از لطف کنی تحسینم گاهی از قهر دهی دشنامم

4 من گرفتار توام حاجت نیست زحمت آنکه کشی در دامم

5 روز و شب می نشناسم الا وصل تو صبح و فراقت شامم

6 سوختم ز آتش هجران و هنوز در ره چارهٔ وصلت خامم

7 فیض را شکر وصالت بچشان چند در هجر تو زهر آشامم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر