- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نام دژخیم وطن، دل بشنود خون میکند پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟
2 آن که گفتی، محو قرآن را همی باید نمود عنقریب این گفته با سرنیزه مقرون میکند!
3 وای از این مهمان، که پا در خانه ننهاده هنوز پای صاحبخانه را، از خانه بیرون میکند؟!
4 داستان موش و گربه است، عهد ما و انگلیس موش را گر گربه برگیرد، رها چون میکند؟
5 شیر هم باشیم گر ما، روبه دهر است او شیر را روباه معروف است، مغبون میکند؟
6 هیچ میدانی حریف ما، چه دارد در نظر؟ این همه خرج گزافی را که اکنون میکند؟
7 انگلیس آخر دلش، بهر من و تو سوخته؟ آنکه بهر یک وجب خاک اینقدر خون میکند؟
8 آنقدر میدانم امروز، ار که بر ما داده پنج: غاز، فردا دعوی پنجاه میلیون میکند!
9 دانم آخر جمله ما را به ملک خویشتن بینصیب از آب و خاک و دشت و هامون میکند!
10 آن که در آفریک بر ریگ بیابان چشم داشت چشمپوشی، از دیار گنج قارون میکند؟
11 دزد رهزن دزد نادانست، راحت پشت میز دزد دانا دزدی از مجرای قانون میکند!
12 گوش آوخ ندهد، این ملت بدینها! ور دهد: گوش از این گوش، از آن گوش بیرون میکند!
13 طبع من مسئول تاریخ است و ساکت مانم ار هان به وجدانم مرا، تاریخ مدیون میکند!
14 ورنه میدانم در احساسات این بیحسنژاد گفتههای من نه چیزی کم، نه افزون میکند!
15 ملتی کو مرده در تاریخ و اینش امتیاز نعش خود با دست خود، این مرده مدفون میکند!
16 ملتی کز دادن تن، با کمال امتنان: بر اسارت، خصم را از خویش ممنون میکند!
17 ملتی کو باز قرن بیستم بر درد خود چاره باختم و دعا و ذکر و افسون میکند!
18 ملتی کآلوده تریاک باشد صبح و شام دائم آگنده دماغ، از گند افیون میکند!
19 ملتی کاو با چو من پور عزیز این وطن آنچه با یوسف نمود از بخل شمعون میکند!
20 ملتی کو روز و شب بر خون خود شد تشنهلب دشمنان را دعوت از بهر شبیخون میکند!
21 ملتی کز هر جهت بهر زوال آماده است صرف احساسات من احیاء ورا چون میکند!
22 خود نه تنها خلق دنیا، جملگی در حیرتند حیرت از اوضاع ما، خلاق بیچون میکند!
23 زآسمان نارد ملک، ناچار یک مشت دنی ز اهل این ملک، آمر این ملت دون میکند!
24 گشته است اسباب خنده: گریه بر حال وطن بیشم از حال وطن، این نکته محزون میکند!
25 ای خدا جای تشکر، چشمزخمم میزنند! چشم من همچشمی ار با رود جیحون میکند!
26 آن خیانتها که، با ایران وزیران میکنند! بارها بدتر به من، این سفله گردون میکند!
27 یأس من زین قوم تا اندازهای باشد بهجا طبع من بیجاست، کز اندازه بیرون میکند!
28 (عشقی) از عشق وطن، آنسان مجرب شد که این کهنه دیوانه جنون، تعلیم مجنون میکند!