افسانهٔ وفایی اگر گوش از بیدل دهلوی غزل 2643

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

افسانهٔ وفایی اگر گوش کرده‌ای

1 افسانهٔ وفایی اگر گوش کرده‌ای یادم کن آنقدرکه فراموش کرده‌ای

2 لعلت‌خموش و دل‌هوس‌انشای‌صد سئوال آبم ز شرم چشمهٔ بیجوش کرده‌ای

3 خیمازهٔ خیال تسلی کنار نیست ای موج اختراع چه آغوش‌ کرده‌ای

4 دل نیست‌گوهری‌که به خاکش توان نهفت آیینه است آنچه نمدپوش کرده‌ای

5 موی سپید پنبهٔ‌گوش‌کسی مباد در خواب‌، سیر صبح بناگوش کرده‌ای

6 لغزیده برجهات پریشان نگاهیت خطی دگر شد آنچه تو مغشوش ‌کرده‌ای

7 جزوهم چون حباب ندانم چه بار داشت خم گشتنی که آبلهٔ دوش کرده‌ای

8 گر شغل هستی تو همین سعی نیستی است امروز خواهی آنچه کنی دوش کرده‌ای

9 زین بیش وکم نفس به تخیل شمرده‌گیر فرداست کاین حساب فراموش کرده‌ای

10 تصویر شمع‌، محرم سوز و گداز نیست در ساغرت می است که کم نوش کرده‌ای

11 بیدل دلت به نور حضوری نبرد راه ای بیخبر چراغ که خاموش کرده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment