1 مفتی دین مروت ای که فلک را آرزو آید که در رکاب تو پوید
2 دست صبا هر سپیده دم ببهاران چهرۀ گل را بآب لطف تو شوید
3 فتوی آورده ام بحضرت عالی کز تو همه کس جواب فتوی جوید
4 گر زدعاگو کسی بپرسد و گوید حاصل تو زین سفرچه بود چه گوید؟
1 باز ما را رخ زیبای تو در کار آورد با زمان بند کمند تو گرفتار آورد
2 هوسم بود که چون غنچه گریزم در خود بازم از پوست برون آن گل رخسار آورد
1 مکن ای دوست اگر بتوان کرد هر چه از شور وز شر بتوان کرد
2 نه دل من که بیک غمزۀ تو عالمی زیر و زبر بتوان کرد
1 سحرگهان که صبا نافۀ ختن بیزد زمانه عنبر و کافور بر هم آمیزد
2 بگسترند عروسان باغ دامن خویش چو ابر برسرشان ز استین گهر ریزد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به