گل دیوانگی از سایه خارم از اسیر شهرستانی غزل 164

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گل دیوانگی از سایه خارم پیداست

1 گل دیوانگی از سایه خارم پیداست جوش آشفتگی از رقص غبارم پیداست

2 همچو آن شعله که شوخی کند از پرده دود ... ارم پیداست

3 تنم از آتش دل یک نفس سوخته است بوده با خوی تو عمری سر و کارم پیداست

4 نشد از خواب عدم شمع محبت خاموش دل بیدرد ز پرواز شرارم پیداست

عکس نوشته
کامنت
comment