-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز لقمهای که بشد دیده تو را پرده مخور تو بیش که ضایع کنی سراپرده
2 حیات خویش در آن لقمه گر چه پنداری ضمیر را سبل است آن و دیده را پرده
3 چرا مکن تو در این جا مگو چرا نکنم که چشم جان را گشته است این چرا پرده
4 طلسم تن که ز هر زهر شهد بنمودهست عروس پرده نمودهست مر تو را پرده
5 چو لقمه را ببریدی خیال پیش آید خیالهاست شده بر در صفا پرده
6 خیال طبع به روی خیال روح آید ز عقل نعره برآید که جان فزا پرده
7 دلا جدا شو از این پردههای گوناگون هلا که تا نکند مر تو را جدا پرده