صبح می‌خندد و من گریه کنان از سعدی شیرازی غزل 99

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست

1 صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست

2 بر خودم گریه همی‌آید و بر خنده تو تا تبسم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست

3 ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست

4 گو کم یار برای دل اغیار مگیر دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست

5 تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست

6 من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیک که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست

7 نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی تا غباری ننشیند به دل خرم دوست

8 هر کسی را غم خویشست و دل سعدی را همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست

عکس نوشته
کامنت
comment