- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
2 بر خودم گریه همیآید و بر خنده تو تا تبسم چه کنی بیخبر از مبسم دوست
3 ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست
4 گو کم یار برای دل اغیار مگیر دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست
5 تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست
6 من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیک که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست
7 نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی تا غباری ننشیند به دل خرم دوست
8 هر کسی را غم خویشست و دل سعدی را همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست