- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نسیم صبح پنداری ز کوی یار میآید به جانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
2 به صد اکرام میباید به استقبال او رفتن که بوی دوست میآرد ز کوی یار میآید
3 بدین خوبی و خوشبویی چنان پیدایی و گویی که سوی بنده چون صحت سوی بیمار میآید
4 به نیکی همچو شعر من در اوصاف جمال او به خوشی همچو ذکر او که در اشعار میآید
5 حکایت کرد کآن شیرین برای چون تو فرهادی شکر از پسته میبارد چو در گفتار میآید
6 ز لشکرگاه حرب آن مه سوی میدان صلح میآید مظفر همچو سلطانی که از پیکار میآید
7 به دست حیلهای عاشق سزد کز سر قدم سازی گرت در جستن این گل قدم بر خار میآید
8 بدادم دنیی و گشتم گدای کوی سلطانی که درویشان کویش را ز سلطان عار میآید
9 خراباتیست عشق او که هر دم پیش مستانش زهادت چون گنهکاران به استغفار میآید
10 بسان دانه نارست اندر زعفران غلتان ز شوقش اشک رنگینم که بر رخسار میآید
11 به نانی از در جانان رضا ده سیف فرغانی که همچون تو درین حضرت گدا بسیار میآید