ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از طغرل احراری غزل 48

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب

1 ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب گل ز دیوان جمالت یک ورق از صد کتاب

2 فکر زلفت داشتم شوقت به دل زد آتشی سوختم چندان که پیچیدم به خود زین پیچ و تاب

3 عارضی چون مهر داری زآه ما غافل مباش تا نگردد آفتابت تیره از جوش سحاب

4 از دل زاهد نباشد بهره کنز عشق را شاه را حاصل نگردد مال از ملک خراب

5 من شهید تیغ عشقم دود آهم شد علم بر سر خاکم گذر کن تا نمانی از ثواب

6 طائر نظاره با خاک در او چون رسد بر فلک هم‌پایه باشد از بلندی آن جناب!

7 در تلاش جستجوی حلقه گیسوی او موج دارد آبله بر پای هر دم از حباب

8 یک جهان خنجر مهیا کردی از مژگان خویش تا کی استغنا خدا را بهر قتل من شتاب!

9 دم به دم جوش خیال شبنم روی گلش ز آسمان حسن می‌تازد به فرقم چون شهاب

10 از نگه بر روی او ساز بم خود زین کن تا ندرد از تماشا بر رخش طرف نقاب

11 تیره‌بختی‌ها نصیبم شد ز دیوان ازل سرنوشتم را قضا کردست از بال غراب

12 چند روزی شد که دارم با تأمل الفتی شاهد معنی همان بهتر که نبود در حجاب

13 تا ز فیض آگهی طغرل سخن سر کرده‌ام بعد من شاعر کسی دیگر نمی‌بیند به خواب

عکس نوشته
کامنت
comment