1 آن ماه که نور چشم اهل نظر است هر لحظه بصورت دگر جلوه گر است
2 مشکل که بیک حال بماند عاشق معشوق که هر زمان بشکلی دگر است
1 منم ببادیه نیستی نهاده قدم بحرف قید ز کلک فنا کشیده رقم
2 حکیم عقل ز درک تشخصم عاجز دبیر درک در اثبات هستیم ملزم
1 ماییم درد پرور دنیای بی وفا با درد کرده خوشده مستغنی از دوا
2 هرگز نکرده درد دل اظهار ما طلب هر جا که دیده خط زده بر نسخه شفا