- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی
2 شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست با شکل سرو قامت و بانور ماه روی
3 تا بی حجاب دیده به رویت نگاه کرد پر آب دیده دارم زان یک نگاه روی
4 آیینه دلم سیه از آه سینه شد آیینه را سیه شود آری ز آه روی
5 بگرفت خطه دلم اینک سپاه عشق و آورد سوی عالم جان آن سپاه روی
6 رویم ز تاب عشق تو زردست و بس بود بر وفق این حدیث که گفتم گواه روی
7 روی تو از لطافت محض آفرید حق زان خوبتر که وهم نخواهذ مخواه روی
8 اندر شب فراق تو شاید که روز وصل بنمایدم زچاه مقنع چو ماه روی
9 جان مرا که عاجز هجران توست نیست جز بارگاه مجلس عالی پناه روی
10 فرخنده مجد ملک سپهر دول که هست ایام را ز هیبت او همچو کاه روی
11 عالی محمدبن علی اشعث آنک بخت بنمودش از دریچه تمکین شاه روی
12 با روی و رای او نبود مهر و ماه را زین پس بجز نهادن تاج و کلاه روی
13 اقبال با جلالت قدرش سپید کار خورشید بی عنایت رایش سیاه روی
14 افکنده بر موافق او عیش بهر چشم پوشیده از مخالف او عزّ و جاه روی
15 شرم از گناه باشد و خورشید در کشد هر شب ز شرم طلعت او بی گناه روی
16 ای پشت دین و مامن حق بارگاه تو بخت ابد نهاده بدین بارگاه روی
17 راهی که موکب تو بدانجا گذر کند اقبال برنگیرد از آن خاک راه روی
18 جور و عنا چو روزه بر ایوب روز و شب خصم تو را نموده گهی پشت و گاه روی
19 جایی رسید کار حسودت که از ضمیر دارد همی نهفته ز مردم گیاه روی
20 تا خسروان دهر و ملوک زمانه را باشد مدام یاره و دیهیم و گاه روی
21 از گردش زمانه عدوی تو را مباد جز روزگار ناخوش و عیش تباه روی