ای ماه سروقامت و ای سرو از ظهیر فاریابی قصیده 80

ظهیر فاریابی

آثار ظهیر فاریابی

ظهیر فاریابی

ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی

1 ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی

2 شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست با شکل سرو قامت و بانور ماه روی

3 تا بی حجاب دیده به رویت نگاه کرد پر آب دیده دارم زان یک نگاه روی

4 آیینه دلم سیه از آه سینه شد آیینه را سیه شود آری ز آه روی

5 بگرفت خطه دلم اینک سپاه عشق و آورد سوی عالم جان آن سپاه روی

6 رویم ز تاب عشق تو زردست و بس بود بر وفق این حدیث که گفتم گواه روی

7 روی تو از لطافت محض آفرید حق زان خوبتر که وهم نخواهذ مخواه روی

8 اندر شب فراق تو شاید که روز وصل بنمایدم زچاه مقنع چو ماه روی

9 جان مرا که عاجز هجران توست نیست جز بارگاه مجلس عالی پناه روی

10 فرخنده مجد ملک سپهر دول که هست ایام را ز هیبت او همچو کاه روی

11 عالی محمدبن علی اشعث آنک بخت بنمودش از دریچه تمکین شاه روی

12 با روی و رای او نبود مهر و ماه را زین پس بجز نهادن تاج و کلاه روی

13 اقبال با جلالت قدرش سپید کار خورشید بی عنایت رایش سیاه روی

14 افکنده بر موافق او عیش بهر چشم پوشیده از مخالف او عزّ و جاه روی

15 شرم از گناه باشد و خورشید در کشد هر شب ز شرم طلعت او بی گناه روی

16 ای پشت دین و مامن حق بارگاه تو بخت ابد نهاده بدین بارگاه روی

17 راهی که موکب تو بدانجا گذر کند اقبال برنگیرد از آن خاک راه روی

18 جور و عنا چو روزه بر ایوب روز و شب خصم تو را نموده گهی پشت و گاه روی

19 جایی رسید کار حسودت که از ضمیر دارد همی نهفته ز مردم گیاه روی

20 تا خسروان دهر و ملوک زمانه را باشد مدام یاره و دیهیم و گاه روی

21 از گردش زمانه عدوی تو را مباد جز روزگار ناخوش و عیش تباه روی

عکس نوشته
کامنت
comment