- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه
2 وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه
3 دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد گر گناه من همی جویی همی دارم گناه
4 ور نبودی می عزیز اکنون که من گویم همی کی عزیزش داشتی شاه جهان در بزمگاه
5 آنکه هستش نام شاه و شیر و هستش در جهان خسته و بسته ازو جان و دل هر شیر و شاه
6 پایگاه و دستگاه دولتش کرد و گذاشت چرخ را بی پایگاه و کوه را بی دستگاه
7 ملک او پاینده باد اندر جهان تا هست ملک جاهش افزاینده باد اندر شرف تا هست جاه