1 رهروانی که وصل اوجویند معتکف جمله بر در اویند
2 از وجود جهان خبرشان نیست جز غم او غم دگرشان نیست
3 در جهانند و از جهان فارغ همه با او، زجسم و جان فارع
4 سرقدم ساخته چو پرگارند لاجرم صبح و شام در کارند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
2 باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را
1 روی خوبت نهان چه خواهی کرد شورش عاشقان چه خواهی کرد
2 مشک زلفی و نرگسین چشمی تا بدان نرگسان چه خواهی کرد
1 مرحبا مرحبا برای هلالا آسمان را نمای کل کمالا
2 چند ازین پرده ز آفتاب برون آی جان ما را بخر ز دست خیالا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **