جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

لحظه از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1076

غزل 1076 ام از 6329 غزلیات

لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار

1 لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار باز اندر پرده می‌شد همچنین تا هشت بار

2 ساعتی بیرونیان را می‌ربود از عقل و دل ساعتی اهل حرم را می‌ببرد از هوش و کار

3 دفتری از سحر مطلق پیش چشمش باز بود گردشی از گردش او در دل هر بی‌قرار

4 گاه از نوک قلم سوداش نقشی می‌کشید گاه از سرنای عشقش عقل مسکین سنگسار

5 چونک شب شد ز آتش رخسار شمعی برفروخت تا دو صد پروانه جان را پدید آمد مدار

6 چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار

7 مای ما هم خفته بود و برده زحمت از میان مای ما با مای او گشته کنار اندر کنار

8 چون سحر این مای ما مشتاق آن ما گشته بود ما درآمد سایه وار و شد برون آن مای یار

9 شمس تبریزی برفت اما شعاع روی او هر طرف نوری دهد آن را که هستش اختیار

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار

شاعر شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار چه کسی است ؟

شاعر شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار چیست ؟

قالب شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار غزل است

مضمون اصلی شعر لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر