-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگو ناصح که بتوان از رخ جانان نظر بستن بسی مشکل بود بر روی صاحبخانه در بستن
2 به از مو نیست دستاری سر ما بیدماغان را که هر گه واشود بازش نمی یابد بسر بستن
3 رمق در کس نمی ماند کمر گاهیکه بگشائی میان بگشودنت باشد بخون ما کمر بستن
4 بسعی خویشتن هرگز نکردی نیکبخت ایدل تمام عمر اگر بال هما خواهی بپر بستن
5 ز روی سهو بر مرهم نیفتد دیده داغم چنین باید بلی از روی نامحرم نظر بستن
6 ره فیض ازل رهزن ندارد خصم گو بنشین که از کوشش نیارد کس ره آب گهر بستن
7 سکندر سد نمی بستی که نامش در جهان ماند دو مصرع را توانستی اگر بر یکدگر بستن
8 سخن بخشد حیات جاودانی اهل معنی را همین باشد کلیم از شاعری ها طرف بربستن